داستان لیف های کنار خیابان | زندگی این دستفروشها چطور می گذرد؟
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۹۵۰۱۳
همشهری آنلاین- رابعه تیموری: نه یکی و دوتا، او هر شب ۱۰ لیف میبافد، رنگ و وارنگ، با کاموای خوب، نه این که نخ اعلا باشد، نخ مرغوب است، از آن کامواهایی که هر چقدر آب و کف بخورند باز هم زبر نمیشوند. قیمتشان هم بدنیست، هر کلاف را لااقل ۵٠ هزار تومان میخرد و از هر کلاف٣تا لیف بزرگ در میآید. آقا کریم برایش خرید میکند، از یک خرازی نقلی ته بازار بزرگ، صاحب خرازی دیگر با آقا کریم عیاق شده، او به آقا کریم گفته برای بافتن لیف کاموای اعلا نخرد، هم قیمتشان کمتر از ٨٠ هزار تومان نیست و هم به سادگی پوسیده و خراب نمیشوند و لیفها خیلی عمر میکنند! مریم دیگر ۵۵ سال را رد کرده و ٢٠-٣٠سالی که در خانههای مردم رفت و روب و پختوپز کرده، رمقی برایش باقی نگذاشته که بتواند کار دیگری انجام دهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
٢. آقا کریم لیف میفروشد:
حتی وقتی رهگذران عجول به او و لیفهای توی دستش نیم نگاهی هم نمیاندازند، قیلوقال نمیکند، همان وسط خیابان امین الملک ساکت و آرام به انتظار مشتری میایستد، نزدیک ساختمان بانک ملی که چند پلهای از زمین کنده شده و درگاهی اش خوب جادار است. اگر ناگهان و بیخبر باران گرفت، تند و سریع گوشه نایلون را میگیرد و آن را با همان دستههای لیفی که رویش چیده، به زیر درگاهی ساختمان بانک میکشاند. گاهی هم که خسته میشود و از مشتری خبری نیست، روی پلهها مینشیند. روزی ٧-٨ لیف میفروشد، اگر هم گذر عروس و دامادی برای خرید عروسی به بازار امامزاده حسن (ع) بیفتد، شاید از او خرید کنند. آن وقت حتما بهاندازه قیمت یکی، ٢ تا لیف به او شیرینی میدهند. مادربزرگهایی هم که برای کامل کردن سیسمونی نوههای توی راهشان لیف نوزاد میخرند، شیرینی خوبی روی پول لیف میگذارند، البته بعضیهایشان هم سر همان قیمت ۵٠ هزار تومانی لیفها با او حسابی چانه میزنند. آقا کریم ٣٠ سال پیش که از روستای گلابر و زمین آبا اجدادیش دست شست و برای پیدا کردن شغلی نان و آبدار به تهران آمد، فکرش را هم نمیکرد که روزگار روزی اش را در هنر سرانگشتان مریم قرار دهد. به مریم قول داده بود خوشبختش کند، آنقدر خوشبخت که برای گذشتهها و زندگی در گلابر دلتنگی نکند. تا چند سال پیش که بنایی میکرد، روزگار بدنمی گذشت، همان موقع هم در همین محله امامزاده حسن (ع) ۵٠ متر زمین خرید و شبانه و دست تنها آجر روی آجر گذاشت تا سقفی بالای سر زن و بچه اش باشد، اما از روزی که از نردبان افتاد و پا وکمرش شکست، دیگر سازشان کوک نشد وآب خوش از گلویشان پایین نرفت. مریم هیچوقت به روی آقا کریم نیاورد سالهایی که در خانههای مردم کار کرده، چقدر سخت گذشته، هر وقت هم آقا کریم از سر شرمندگی حرف خواب و خیالهای روزهای جوانی را نو میکرد، صبور و مهربان فقط میگفت: «خدا را شکر، تا حالا که بیروزی نماندیم، دخترمان هم سر سفره حلال بزرگ شد و سربلند به خانه بخت رفت. تو هم برایش کمنگذاشتی...»
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: درآمد هزینه صنایع دستی دستفروش دستفروشی دستفروشان آقا کریم لیف ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۹۵۰۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی: